درباره وبلاگ


سلام.به وبلاگ من خوش آمدید.ممنون از عزیزانی که به بنده لطف میکنن وبه وبلگم سر میزننن. نظر،انتقادوپیشنهاد یادتون نره چون هم باعث دلگرمیه هم باعث ارتقای سطح مطالب میشه،ولی ازنظر دادن همینجوری[مدح وستایش]خوشم نمیاد. بعضی وقتا خدایی هنوز چیز جالبی توی وبلاگا زده نشده ولی مدح میکنن و... اینجا سعی میکنم نکاتی از زندگی بزرگان و نکاتی که به نظر خوب ومفید میاد یادداشت کنم،تا شاید خودم بیشتر حواسم رو جمع کنم وتلنگری باشن برای خودم ودیگران هم استفاده کنن.
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 70
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 70
بازدید ماه : 262
بازدید کل : 9976
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1


زی طلبگی




چیزی که میخوام بگم شایدالآن مناسبتش نباشه ولی بعضی چیزا مناسبت نمیشناسه.

تاقبل از4-5سال پیش یعنی ماه رمضونا وقتی میخواستم دعای ابوحمزه ثمالی روبخونم چون طولانی بود،عمق وشیرینی وزیبایی الفاظش رو حس نمیکردم یا به کل نمیخوندمش یا اگه میخوندم یکی دو صفحه ی اول رو فقط میخوندم امّا الآن که به معنی واژه هاش دقت میکنم میبینم که عجب خوندش لذّت خاصی داره لذّتی که شاید با هرزبونی و هر کتابی نتونی ببری.جایی که علل حجاب بین بنده وخدا ودوری بنده از خدا حرف میزنه:

...سَیِّدي لَعَلَّکَ عَن بَابِکَ طَرَدتَني وعَن خِدمَتِکَ نَحَّیتَني أَولَعَلَّکَ رَأَیتَني مُستَخِفَّاً بِحَقیکَ فَأَقصَیتَني...أَولَعَلَّکَ رَأَیتَني مِن

سرورم!شاید از درگاهت مراراندی وازخدمتت دورم کردی،یاشایدمرادیدی که حقت را سبک میشمارم پس دورم کردی...یاشاید مرا از غافلان  الغَافِلِين فَمِن رَحمَتِکَ اَیَستَني أَو لَعَلَّکَ رَأَیتَني الِف مَجالِسَ البطَّالينَ فَبَینِي و بَینَهُم خَلَّیتَني أَو لَعَلَّکَ لَم تُحِبَّ أَن تَسمَعَ دُعَائِي فَبَاعَدتَني

دیدی پس از رحمت خود ناامیدم کردی،یاشاید دیدی که هم انس مجالس بیهودگانم پس مرا باخودم وآنها رها کردی،یاشاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی

اون قسمتش که یه جورایی حالت رجزخوانیه خیلی شیرینه.وقتی آدم برابر خدا بایسته وببینه که هیچ هست بخوادخودش رو معرفی کنه[به گمان خودش]میبینه هیچ نمیتونه بگه جز ازکوچکی و حقارت خودش از نیازمندی خودش واز لطفهای اون بزرگ.

«....أَنا الصَّغیر الَّذي رَبَّیتَهُ وأنا الجاهل الَّذي عَلَّمتَهُ وأنا الضَّال الَّذي هَدَیتَهُ وأنا الوَضیع الَّذي رَفَعتَهُ وانا الخائِف الَّذي اَمَنتَهُ و          

       منم کوچکیکه پرورشش دادی،منم نادانی که دانشش آموختی،منم گمراهی که هدایتش کردی،منم پستی که بزرگش گردانیدی،منم ترسانی که آسوده اش کردی     

والجائِع الَّذي أَشبَعتَهُ...أنا الطَّریدالَّذي اوَیتَهُ..أنا صاحِب الدَّواهي العُظمی أناالَّذي عَلی سَیِّدِهِ إجتَری أناالَّذي عَصَیتُ جبَّارَالسَّماء

منم گرسنه ای که سیرش کردی...منم رانده شده ای که پناهش دادی..منم صاحب ماجراهای بزرگ منم که برآقای خودجسارت کرده منم کسی که جبّار آسمانها را نافرمانی کرده

....أنا الَّذي أَمهَلتَني فَمَاارعَوَیتُ و سَتَرتَ عَلَیَّ فَمَا أستَحیَیتُ وعَمِلتُ بُالمَعاصي فَتَعَدَیتُ وأَسقَطتَني مِن عَینِکَ فَمَابالَیتُ

...منم آن که مهلتش دادی ولی به خود نیامدم،منم آن که برمن پوشانیدی ولی شرم نکردم،منم آن که نافرمانیها کردم وازحدگذراندم ومرااز چشمت ساقط کردی ولی باکی

 

 

 

 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد